تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من – پیاده می روم و همرهان سوارانند
(حافظ)
فیلم کارتونی "جادوگر اوز"، ساخته ی 1982 ژاپن، سفر پر ماجرای یک دختر بچه و سگش را برای یافتن جادوگر حاکم بر یک سرزمین دورافتاده روایت می کند. ماجرا از این قرار است که دوروتی (دختر بچه ی فیلم) به همراه سگش، توتو، به وسیله ی یک طوفان سهگین به سرزمینی ناشناخته برده می شوند. آن ها باید اوز، بزرگ جادوگر سرزمین، را پیدا کنند تا بتوانند به کمک او به خانه برگردند. آن ها برای یافتن جادوگر مورد نظر یک مسیر نسبتاً طولانی را آغاز می کنند. در راه آن ها به یک مترسک بر می خورند. مترسک مغز ندارد و در نتیجه نمی تواند فکر کند. او با دوروتی همراه می شود تا از جادوگر اوز بخواهد مغزش را به او برگرداند. سپس همگی به یک آدم آهنی بر می خورند. آدم آهنی قلب ندارد و در نتیجه نمی تواند احساس کند. او هم با دوروتی، مترسک و سگ همراه می شود تا از جادوگر بخواهد به او قلب بدهد. پس از آن آن ها در آن مسیر به یک شیر جنگل برخورد می کنند. شیر شجاعت ندارد و در نتیجه نمی تواند آرام زندگی کند. او هم با سایرین همراه می شود تا از اوز شجاعت خود را طلب کند. آن ها با پشت سر گذاشتن دشواری های زیاد و مبارزه با انواع اهریمن به جادوگر اوز می رسند. توتو، سگ دوروتی، با زیرکی هویت واقعی جادوگر را افشا می کند. جادوگر مورد بحث فقط یک شعبده باز معمولی است که با حقه هایش خود را بسیار قدرتمند جلوه داده. به هر حال همه ی مسافران مسیر به خواسته هایشان می رسند.
فیلم در واقع سعی دارد کودکان را از سنین پایین افرادی ظلم ستیز بار بیاورد.